نیهیلیسم به زبان ساده یعنی فارغ از ارزش و معنایی که ما ایجاد میکنیم، در زندگی هیچ ارزش، نظم ذاتی و معنایی وجود ندارد. پوچ گرایی یا نیهیلیسم ارزش و معنایی را رد میکند که جامعه برای افراد، اشیا و زندگی قائل است. پوچ گرایی در اواخر قرن نوزدهم ظهور کرد، یعنی در دورهای که تغییرات اجتماعی بیسابقهای رخ داده بود. اکتشافات علمی، اعتبار باورهای گذشته را متزلزل کرده بود و بسیاری از مردم به وجود خدا شک کرده بودند. بدون خدا، هیچ راهنمایی برای مسائلی مانند اخلاق، ازدواج، مرگ و معنویت وجود نداشت و تقریبا هیچچیزی برای انسانها باقی نمانده بود. فیلسوفان معتقد به نیهیلیسم، از این بیتفاوتیها در جامعه انتقاد میکردند و نگران تأثیرات مخرب آن بودند.
معمولا هنگام صحبت از نیهیلیسم، به اصطلاح «بحران وجودی» هم اشاره میشود. بحران وجودی احساسات منفیای است که فرد هنگام شککردن به هدف خود در جهان هستی، معنای زندگی و آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد دچارشان میشود. بحران وجودی اغلب با پوچ انگاری مرتبط است، چون پیامد درگیرشدن ذهن با سؤالات مربوط به معنای زندگی در نظر گرفته میشود. با وجود این، برای تجربه این بحران لازم نیست که پوچگرا باشید. اگر این ترس شدید و بیمارگونه تشدید شود، ممکن است به بحران یا اضطراب وجودی منتهی شود.
برای پیروان مکتب اگزیستانسیالیسم، بحران وجودی اصلا چیز بدی نیست و تجربهای ضروری و پیچیده برای رشد فکری در نظر گرفته میشود، اما همه به این مکتب اعتقاد ندارند. این مسئله برای کسانی که نمیخواهند چنین چیزی را تجربه کنند به مشکلات سلامت روان مانند اضطراب، افسردگی و حتی فکر خودکشی منجر میشود. برای افرادی که دچار بحران وجودی شدهاند هیچ درمان خاصی وجود ندارد، اما برخی از کارشناسان برای درمان این اختلال مصرف دارو، درمان شناختیرفتاری، فعالیتهای خودمراقبتی و ذهنآگاهی را پیشنهاد میکنند.